شاید دلت بسوزد..
شاید دلت بسوزد و رحمی به ما کنی / ما را ز دام سخت جدایی رها کنی
چیزی نمی شود که میان قنوت خود / یک ذره هم برای ظهورت دعا کنی
چشم های حیدری شما باده پرور است / یک ذره می شود که به ما می عطا کنی
ای فارس الحجاز غریب خدا بیا / تا مرقدی برای عزیزت بنا کنی
ای یوسف قبیله ی زهرا نمی شود / ما را به عطر پیروهنت آشنا کنی
آیا نمی شود که بیایی و بعد از آن / ما را ز بام مسجد کوفه صدا کنی
برخیز و ذوالفقار خودت را تکان بده / وقتش شده است کرب وبلایی به پا کنی
آقا تو را قسم به غریبی عمه ات
جمعه بیا که حاجت ما را روا کنی
شاید دلت بسوزد و رحمی به ما کنی / ما را ز دام سخت جدایی رها کنی
چیزی نمی شود که میان قنوت خود / یک ذره هم برای ظهورت دعا کنی
چشم های حیدری شما باده پرور است / یک ذره می شود که به ما می عطا کنی
ای فارس الحجاز غریب خدا بیا / تا مرقدی برای عزیزت بنا کنی
ای یوسف قبیله ی زهرا نمی شود / ما را به عطر پیروهنت آشنا کنی
آیا نمی شود که بیایی و بعد از آن / ما را ز بام مسجد کوفه صدا کنی
برخیز و ذوالفقار خودت را تکان بده / وقتش شده است کرب وبلایی به پا کنی
آقا تو را قسم به غریبی عمه ات
جمعه بیا که حاجت ما را روا کنی