...بنده های خوشتیپِ خدا

...بنده های خوشتیپِ خدا

یا اَیُّهَاالنَّبیُّ قُل لِاَزواجِکَ وَ بَناتِکَ...
ای پیامبر، به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که جلباب های( روسری ها) خویش را به خود نزدیک سازند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند، بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.

لوگوی دوستان
ملازمان حرم 313

گرایش به پوشش و عفاف یک گرایش فطری در میان زنان و مردان است اما میزان و شکل آن رابطه ی مستقیمی با اخلاق و فرهنگ جوامع داشته و دارد. در سرزمین های مختلف، انسان هایی که به ارزش های اخلاقی اعتقاد بیشتری داشته اند، از پوشش کامل تر و متین تری استفاده کرده اند و هر قدر سطح ارزش های اخلاقی در آن جوانع پایین آمده، پوشش زنان و مردان نیز در سطح پاین تری قرار گرفته و شکل نامناسبی پیدا کرده است.

ادیان الهی، که در اصل و حقیقت، یک دین هستند، همواره بر پوشش تأکید کرده و ان را لازمه ی دینداری شمرده اند. مطابق با آیین یهود، زنان هنگام حضور در اجتماعات، موی سر خود را می پوشانند و به حجاب پای بند بودند. در آیین مسیحیت نیز پوشش اهمیت زیادی داشته و زنان معتقد به حضرت مسیح علیه السلام می کوشند مانند حضرت مریم سلام الله علیها موی خود را بپوشانند و با حجاب وارد جامعه شوند. نقاشان مسیحی، به خصوص نقاشان قدیمی تر، تصویر حضرت مریم سلام الله علیها را با پوشش و حجاب کامل می کشیدند. هم چنین از گذشته تا زمان حاضر زنان راهبه و قدیس یکی از کامل ترین حجاب ها را انتخاب کرده اند. این امر نشان می دهد که از نظر آنان، داشتن حجاب، به دینداری تزدیک تر و در پیشگاه خدا پسندیده تر است.

توجه داشته باشیم که در زمان ظهور حضرت مسیح علیه السلام در فلسطین، اروپا در شرک و بت پرستی به سر می برد. مردم گرفتار آداب و رسوم مشرکانه بودند و زنان آنها معمولا موی خود را نمی پوشاندند. اما با آمدن مسیحیت به اروپا و گسترش تعالیم دین مسیح علیه السلام پوشیدن موی سر نیز در میان زنان گسترش یافت. اما در دوران های اخیر پایبندی به تعالیم دینی کمتر شد و آن بخش از دستورات و سنت های حضرت موسی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام هم که باقی مانده، مورد غفلت قرار گرفته و به آن ها عمل نمی شود.

بنابراین، بی حجابی زنان غرب نه تنها جایگاهی در اندیشه ی مسیحیت حقیقتی ندار، بلکه بازگشتی به سنت های مشرکانه ی قبل از حضرت مسیح علیه السلام محسوب می شود.

زنان ایرانی قبل از اسلام که عموما پیرو آیین زرتشت بودند، با پوشش کامل در محل های عمومی رفت و آمد می کردند. حتی گفته اند که خشایار شاه، پادشاه هخامنشی، از همسرش خواست که در روز جشن ازدواج بدون پوشش مناسب حضور یابد. اما آن زن عفاف خود را بر ملکه ی ایران بودن ترجیح داد و این دستور را نپذیرفت. خشایار شاه نیز او را از دربار خود بیرون کرد.

در ادیان دیگر و عموم فرهنگ ها، پوشش زنان به صورت یک اصل پسندیده مطرح بوده و کم تر قوم و ملتی است که زنان آن پوشش مناسبی نداشته باشند. تفاوت ها مربوط به چگونگی و حدود آن بوده است.


دختری از تبارِ غرور

استعمار از سیاهى چادر تو می ترسد «اى خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهى چادر تو میترسد تاسرخى خون من.»

(شهید محمد حسن جعفرزاده)

من با حجاب شما رشد پیدا کردم «مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداکارى شما رشد پیدا کردم.»

(شهید غلامرضا عسگرى)

حجاب خون‏بهاى شهیدان است «از خواهران گرامى خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که‏حجاب خون‏بهاى شهیدان است.»

(شهید على روحى نجفى)

حجاب شما، مانع فساد جامعه «شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سویمعنویت و صفا می کشاند.»

(شهید على رضائیان)

خواهر مسلمان: حجاب شما... «خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.»

(شهید على اصغر پور فرح آبادى)

حجاب را حجاب‏را، حجاب را به پهلوى شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان مى‏دهم که، حجاب را حجاب‏را، حجاب را، رعایت کنید.»

(شهید حمید رستمى)

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند. حجاب، مشت محکم بر دهان منافقین «خواهرم: حجاب تو مشت محکمى بر دهان منافقین و دشمنان اسلام مى زند.»

(شهید بهرام یادگارى)

دختر نجیب، دختر با حجاب «یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.»

(شهید صادق مهدى پور)

حجاب، لباس رزم «از تمامى خواهرانم مى‏خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»

(شهید سید محمد تقى میرغفوریان )

نهفته باش و همیشه گل باش خواهرم: از بى حجابى است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.»

(شهید حمید رضا نظام)

حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.

(شهید محمد کریم غفرانى)

خواهرم: محجوب باش و باتقوا «خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان مىکشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بینى و دشمن تو را نمى بیند.»

(سردار شهید رحیم آنجفى)

چادر تو کوبنده تر از خون من «و تو اى خواهر دینى‏ام: چادر سیاهى که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است.»

(شهید عبدالله محمودى)


دختری از تبارِ غرور

خواهرم...

برادرم...

بدان  که خدای مهربان  فرو بستن چشم از گناه که  در قرآن و در سوره نور (آیات حجاب) آن را به شما امر فرموده است به معنی واقعی پیام آور سعادت و آرامش قلب است.

حجاب چشم یا همان حیای چشم یکی از حیاتی ترین و در عین حال مظلوم ترین واجبات و تکالیف الهی است که از طریق بندگان سراپا تقصیرش مورد اهمال قرار گرفته است. 

در سوره نور؛30 می فرماید:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ () ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.


قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.این مطلب را حتی گاهی افراد مدعی هم نمی توانند رعایت کنند. اتفاقا یکی از مواردی که دشمنان از آن استفاده می کنند و بر ضد اسلام به کار می برند نیز همین است. به فرض دشمنان برای مضحکه قرار دادن دین، موضوع چند همسری را پیش می کشند در حالی که علمای دین در رساله های خود نگاه عمد مرد به زن را حرام اعلام کرده اند. (نگاه عمد به نامحرم یعنی نگاهی که آن فرد بعدا چهره ی او را به خاطر بیاورد)

پس چرا بعضی از ما مدعیان اسلام بی اعتنا از حرام الهی مرتکب گناه می شویم و حجاب چشم خود را رعایت نمی کنیم؟

بدان که 

حجاب چشم فراتر از این مطلب است و علاوه بر این ما باید نگاه خود را از 

تجمل طلبی ها  چشم و هم چشمی ها

 محفوظ بداریم تا جلوی گناه حسادت را بگیریم. از مرتب تغییر دادن پوشاک و دکور و تزئینات گرفته تا ولخرجی های سیاحتی و متاسفانه زیارتی که بوی چشم و هم چشمی می دهند همه و همه از گناه بی حجابی چشم نشات گرفته اند و در نهایت همین بی حجابی چشم سبب شده که قلب آدمی دیگر آزاد نباشد


 شما هم با خواندن این مطلب در دل خود زمزمه کردید:

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد...

چه بخواهیم یا نخواهیم این دنیا محل گذر است و آنچه که جاودان و همیشگی است دیار باقی است و این اصلا خوب نیست که بخاطر بی حجابی چشممان دچار گرفتاری و سختی طولانی شود...این طور نیست؟!؟

دختری از تبارِ غرور

با سلام
امروز میخوام در مورد بیماری چشم چرانی بنویسم
که چرا بیشتر جوانان ما به این مرض دچار هستند
و حتی مردان
چشم چرانی یکی از انحرافات اخلاقی و جنسی است. به تعبیر روایات اسلامی
یک نوع زنا
محسوب میشود.
چشم چرانی افزون بر تاثیرات روحی و روانی فراوان« حسرت، اندوه، گرفتاری در فساد و منکرات جنسی» دارای عوارض مادی و منشا بیماری جسمی زیادی میباشد که برخی از آنان«دشواری تنفس،درد اطراف قلب، ضعف و خستگی عمومی و...» می باشد.
در متون و روایات اسلامی نیز به طور گسترده به زیان های چشم چرانی، و اهمیت و پاداش کنترل چشم از نگاه های حرام اشاره شده است.
انشاا... اگر عمری باقی بود ب طور مفصل به این مرض می پردازیم.
شاید بتوان گفت که اولین زیان چشم چرانی؛ حسرت و اندوه طولانی است.
به دو حدیث زیبای زیر توجه کنید:
امام صادق علیه السلام:« نگاه شهوت آلود، تیری از تیرهای مسموم شیطان است و چه بسا نگاه شهوت آلودی که
حسرت طولانی
بر جای میگذارد.»
حضرت امیر علیه السلام:« هر فردی که چشمم را آزاد بگذارد و به هرچیزی نگاه کند، حزن و اندوهش زیاد میشود.»
و اما از دو سخن بالا این چنین میتوان استنباط کرد که:
چه بسا افراد چشم چران با دیدن زنان و دختران زیبا همیشه در حسرت و آرزوی کامجویی از آنان باشند و هیچ گاه این امر برای آنها میسر نگرد، در این صورت حسرت و اندوه همیشگی برای انان باقی میماند.
- ممکن است افراد چشم چران زنان و دختران خود را با زنان و دختران کوچه و خیابان مقایسه کنند در این صورت، همسر خود را زشت و ناقص میبیند و از انتخاب همسر و ازدواج خود پشیمان میشود و .. عواقبی که پیش میاد
چه بسا اگر زنان زیبا را همه داشته باشند باز هم زن زیباتری وجو داشته باشد.


دختری از تبارِ غرور

ارتباط، دختر و پسر چرا و چگونه؟

 

به نظر مخالفان
بیش تر دانشمندان و صاحب نظران علوم تربیتى و علوم اجتماعى، با تعلیم و تربیت به شیوه ى مختلط به مخالفت پرداخته، آن را مخالف علایق و خصوصیّات و نیازهاى جنسى هر کدام از دو جنس و نیز مخالف علایق و ویژگى هاى فرهنگى در جوامع گوناگون دانسته اند.
1. به سبب تفاوت هاى زیستى و روانى دو جنس زن و مرد و در نتیجه، تفاوت آن ها در نیازهاى آموزشى، آموزش یکسان و مشابه براى دو جنس غیر ممکن مى نماید و باید براى هر گروه، برنامه ریزى آموزشى مطابق با نیازهاى آن ها صورت پذیرد.
2. به دلیل تفاوت هاى موجود، بخصوص اختلاف دختران و پسران در بلوغ، رقابت در مدارس مختلط، نابرابر شده، غالباً سبب افت تحصیلى پسران و ناراحتى هاى روحى آن ها مى شود.
3. هر یک از دانش آموزان دختر و پسر، در صورتى مى توانند با کیفیّت بهتر به تحصیل ادامه دهند که با هم جنس خود در یک کلاس بوده، داراى کادر آموزشى و ادارى هم جنس خود باشند.
به گفته ى «آستن» وقتى هم دانشجویان و هم اعضاى هیئت علمى یک آموزشکده، به طور عمده از یک جنس باشند، تحصیل دانشجویان در آن مؤسّسه ى آموزشى، تأثیرات مثبت بسیارى در پى خواهد داشت.
در تحقیقات دیگرى ثابت شده است که مهم ترین عامل تبیین الگوهاى شغلى موفّق براى زنان، تحصیل آن ها در مؤسّسات آموزشى زنانه است نه مختلط.
4. دوران جوانى و نوجوانى، زمان اوج احساسات و غرایز جنسى است و اختلاط سبب دل بستگى هر یک از دو جنس به دیگرى مى شود. همین مسئله، افت تحصیلى و افزایش انحرافات اخلاقى را در پى خواهد داشت و اداره ى آن مؤسّسات را براى مدیران آن ها با مشکلات بسیارى همراه خواهد کرد.

در مجله اى به نام «پلین تروت» آمده است: تا چند دهه ى پیش، داشتن یک طفل نامشروع یکى از بدترین اشتباهاتى بود که یک دختر جوان مى توانست در زندگى خود مرتکب شود; اما اکنون مدیر یک دبیرستان دخترانه در یکى از شهرهاى بزرگ امریکا مى گوید: این موضوعى است که به طور کلى از جانب بچه ها پذیرفته شده است و این دیگر یک داغ و نشان بدنامى - به آن صورتى که قبلا تصور مى شده - نیست.
در دهه ى 1980، تعداد اطفال نامشروعى که زاییده ى همین اختلاط و آزادى هاى جنسى است، سه برابر شده و میزان سقط جنین در دهه ى 1960، یکصد هزار مورد، در دهه ى 1970، بیش از پانصد هزار مورد، و در دهه ى 1980، به بیش از یک و نیم میلیون مورد افزایش یافته است.[97]
دلایل دیگرى نیز وجود دارد از قبیل: به خطر افتادن سلامت جسمى و روحى، به ویژه براى دختران; ازدواج هاى زودرس و بدون شناخت کامل و احساسى، که غالباً به جدایى و طلاق کشیده مى شوند; مشکلات برنامه ریزى مختلط براساس نیازهاى زیستى - روانى و تحصیلى دو جنس با در نظر گرفتن گرایش هاى تحصیلى و شغلى دختران و پسران که چه بسا غیر ممکن مى باشد. این دلایل و دلایل دیگرى از این قبیل، بسیارى از محقّقان و صاحب نظران علوم تربیتى را به مخالفت با این نظریه وادار مى کند.[98] در نتیجه اختلاط در مراکز آموزشى، از جهات علمى مورد خدشه واقع شده و ذکر نکاتى کلّى و مبهم و بدون نظرات کارشناسى درباره ى اختلاط در دانشگاه ها صحیح نیست. در ضمن، جوان در دانشگاه نیز همچون سایر مراکز و نهادهاى اجتماعى، در معرض تبعات و آثار منفى اختلاط است.

8. افزایش مفاسد و جرم و جنایات
یکى از روان پزشکان چنین مى گوید:
اشاره ى مکرّر من به رفتارهاى همراه هم در همین رابطه است. هنگامى که انسان ها از رفتارهاى طبیعى مثلا قدم زدن محروم باشند، رفتارهاى اغراض جنسى بیش تر مى شود و فساد گسترش مى یابد.[99]
آقاى دکتر سروش مى گوید:
(تحریم ابراز دوستى بین دختر و پسر) باعث شده ابراز محبّت بین هم جنس زیاد شده و هم جنس بازى - که در تاریخ فرهنگ ما متأسّفانه وجود داشت - گاهى شکل هایى به خود مى گرفت که بعضى ها رنگ و لعاب اسلامى هم به آن مى داده اند.[100]
lندکى تأمّل در کشورهاى غربى و جوامع غرب زده کافى است تا به صحّت و سقم مطلب نخست پى برد. آیا در این کشورها که در این زمینه آزادى کامل دارند و روابط دختر و پسر را تجویز نموده اند، فساد و فحشا از مجامع علمى و عمومى آنان رخت بر بسته یا این که سبب گسترش انحرافات شده است؟
آیا دختر و پسرى که در خیابان ها آزاد بوده، در ایّام جوانى و زمان حکومت غرایز، عشق بازى را تجربه مى کنند، عشقى که سرآغاز آن شوق جنسى و جسمى است، این دوستى را همین جا رها کرده و به روابط عادى اکتفا مى کنند؟ و آتشى که با این گونه روابط شعلهور گردیده است، به راحتى فروکش مى کند؟

چه بسیار دوستى ها که از روابط عادى آغاز شده; ولى نگاه هاى هوس آلود و تسلّط طبیعى شهوت، آن را به ناکجا آباد کشانیده، سبب بدبختى و بدنامى طرفین گردید و حتى افشا شدن برخى از این روابط بعد از ازدواج، کانون گرم خانوادگى را متلاشى نموده، سبب بروز مشکلات فردى و اجتماعى شده است.
در مجلات مختلفى که درباره ى جوانان و مسائل خانوادگى چاپ مى شود، مى توان نامه ها و سرگذشت هاى زیادى را دید که حکایت از عشق نامشروعى دارد که در اثر ارتباط و اختلاط زن و مرد به وجود آمده و سبب قتل و جنایت و یا تزلزل خانواده شده است.
در تحقیقى که در نیواورلئان امریکا (1982) در مورد خودکشى انجام گرفته است، مشخص شده که ویژگى مهم عدّه ى زیادى از زنانى که دست به خودکشى زده اند، این است که پس از برقرارى ارتباط با مردان و بچه دار شدن، نتوانسته اند همسر را براى خود حفظ کنند. اینان تا توانسته اند از بدن خود به سایرین بهره داده اند، به این امید که شاید کسى نیز حاضر باشد در غم ها و شادى هاى آن ها شریک باشد; ولى نتوانسته اند به این مقصد نایل شوند.[101]

از جمله مفاسد آن، آمار سقط جنین است که على رغم آموزش هاى گسترده و در دسترس قرار دادن وسایل ضد باردارى، حکایت تکان دهنده اى است:
یک پزشک امریکایى که در زایشگاهى کار مى کند، ادعا نموده است:
چهل و هفت درصد از زایمان هاى تحت نظر وى، مربوط به موالید نامشروع بوده است. به ادعاى این شخص اکثر موالید مربوط به زنان پایین تر از بیست سال، مربوط به فرزندان نا مشروع بوده است.[102]
بنابر آمارهاى منتشر شده ى سال 1993 هر ساله حدود یک میلیون زن نوجوان امریکایى حامله مى شوند که چهل درصد از آنان داوطلبانه و سیزده درصد آنان به علت بیمارى، اقدام به سقط جنین مى کنند و چهل و هفت درصد با قیمانده فرزند نامشروع خود را به دنیا مى آورند.[103]
سقط جنین در امریکا در سال 1991 به تعداد یک میلیون و سیصد و هشتاد و هشت هزار و نهصد و سى و هفت بوده، در این سال در مقابل هر هزار نوزادى که متولد شده سیصدو سى و نه مورد سقط جنین صورت گرفته، که نود درصد در درمانگاه هاى سرپایى بوده است و تمایلى به رفتن به بیمارستان ها نداشتند.[104]
که در این صورت آمار واقعى بیش از این میزان است.
وهم چنین در آمارى درباره ى میزان مبتلایان به ایدز در کشور امریکا آمده است:
افراد (سیزده تا بیست و نه سال) از هر هزار نفر، پنج نفر در سال 1988 مبتلا بودند; در حالى که در سال 1984 تعداد آن ها یک و نیم در هر هزار نفر و در گروه سنى (سى تا سى و نه) از هر هزار نفر یازده نفر بود; در حالى که در آمار سال 1984، دو نفر بوده است.[105]
این ها نمونه اى از افزایش مفاسد اجتماعى در کشورى است که ضابطه مندى در روابط جنسى را از میان برداشته و قائل به روابط آزاد شده اند.
بسى روشن است که عادى سازى روابط و گسترش آن، پاسخى درست به نیاز طبیعى جوانان نیست و موجب جلوگیرى از فساد نمى شود; بلکه جوانان را بیش تر در دنیاى هوس و امیال جنسى سوق داده و پاکى و سلامت روحى و جسمى را دشوار مى سازد.

محدودیّت روابط دختر و پسر و رابطه ى آن با هم جنس بازى
در ابتدا نظر آقاى دکتر را به جوامع غربى جلب نموده، سؤال مى کنیم اگر در جامعه ى ما علت پیدایش این انحراف اخلاقى، محدودیّت در روابط دختر و پسر و حجاب آن ها است، چرا در کشورهاى غربى که این گونه محدودیّت ها وجود ندارد هم جنس بازى، آن هم با این گستردگى به وجود آمده و رواج یافته و سرانجام به ازدواج رسمى هم جنس بازان منتهى شده است؟
روزنامه ى «اطلاعات» بیش از سى سال پیش در مطلبى تحت عنوان «تلاش براى آزادى هم جنس بازى در امریکا» چنین نوشته است:
در واشنگتن، یک گروه مطالعاتى (تشکیل شده از: پزشک، حقوق دان، جامعه شناس و روان شناس) توصیه کرده است که به پیروى از انگلستان هم جنس بازى میان افراد بالغ را با رضایت آزاد بگذارد ... این گروه نظر داده است که، در امریکا سه تا چهار میلیون فردِ بالغِ هم جنس باز وجود دارد (البته در آن زمان، از جمعیت صد و هشتاد میلیونى امریکا در حدود نیمى زن و از نود میلیون دیگر نیز حداقل در حدود بیست میلیون نابالغ بودند; بنابراین از هر شانزده الى هفده نفر در امریکا یکى هم جنس باز بود.) در ادامه ذکر شده: در عدّه ى زیادى نیز تمایلات هم جنس بازى وجود دارد[106].
در آمارى که در سال هاى اخیر از کشور ایالات متحده گرفته شده، آمده است:
سى و پنج درصد از کل افراد جامعه ى امریکا و چهل و پنج درصد از جوانان آن موافق هم جنس بازى اند.[107]
و با کمى دقّت در مى یابیم، با گسترش آزادى جنسى در مغرب زمین و برداشتن مرزهاى اخلاقى و کشف حجاب و عادى شدن روابط زن و مرد، هم جنس بازى نیز گسترش پیدا نمود، تا بدان جا که در سال هاى اخیر در برخى کشورها به صورت ازدواج قانونى درآمده و موجب پیدایش امراض مهلکى گردیده است؟

استاد شهید مرتضى مطهرى مى فرماید:
در گذشته افراد بى خبر ... مى گفتند انحراف جنسى، یعنى هم جنس بازى، فقط در میان شرقى ها رایج است و علتش هم دسترسى نداشتن به زن، بر اثر قیود زیاد و حجاب است; اما طولى نکشید که معلوم شد رواج این عمل زشت در میان اروپایى ها، صد درجه بیش تر از شرقى هاست. ما انکار نمى کنیم که دسترسى نداشتن به زن، موجب انحراف مى شود و باید شرایط ازدواج قانونى را سهل کرد; ولى بدون شک آن مقدار که تبرّج و خودنمایى زن در اجتماع و معاشرت هاى آزاد، سبب انحراف جنسى مى شود، به مراتب بیش تر از آن است که محرومیت و عدم دسترسى سبب مى گردد.[108]
ریشه ى شیوع هم جنس بازى، در تحریم روابط دختر و پسر نیست; بلکه ناشى از نبودن تربیت صحیح در خانواده هاست و علل تربیتى مختلفى دارد که در جاى خود قابل بررسى است، به عنوان مثال، از عوامل مؤثر در ابتلاى به هم جنس بازى، مى توان از ساختار غلط خانواده و مسائل اجتماعى نام برد.
ساختار خانواده ى هم جنس بازان پسر به صورتى است که پدر منزوى شده، رفتار خصومت آمیز نسبت به وى دیده مى شود; مادر فریب دهنده و اغوا کننده و بسیار نزدیک به فرزند و حامى وى است; در نتیجه نوجوان الگوى مردى و هویّت مردانگى خود را نمى شناسد.
در مطالعه ى خانواده ى این نوجوانان، دیده شده است که مادران از نظر عاطفى، ارتباط بسیار نزدیکى با فرزندان خود داشته اند و بیش از حد از او حمایت کرده و اعتماد به نفس را از آنان گرفته اند. و هم چنین نقش هم سالان ناباب را نباید نادیده گرفت.[109]

عامل دیگر، ساختار روحى ـ روانى نوجوان است نوجوانان، تازه موفق به کشف خود شده اند و در بیان مسائل شخصى با دیگران خجالت مى کشند و به دنبال محرم راز هستند. دوستانى پیدا مى کنند که همدل آنان باشند. این بحران غریزى و زمینه ى روانى، سبب مى شود که با هم تن به انحرافات دهند.[110]
عوامل مختلف دیگرى نیز در پیدایش این انحراف مؤثّر است و عدم دسترسى به جنس مخالف، تنها درصد کمى از آن را احراز مى کند.
آقاى دکتر در ادامه مى گوید: هم جنس بازى گاهى شکل هایى به خود مى گرفت که بعضى ها رنگ و لعاب اسلامى هم به آن مى داده اند.
البتّه بر اهل تحقیق روشن است که در هیچ یک از کتاب هاى فقهى و اخلاقى شیعه و علماى اهل سنّت، اثرى از این کلام ایشان یافت نمى شود و در هر جا که اسمى از آن به میان آمده، به حرمت و قباحت آن تصریح شده و در احکام جزایى اسلام براى آن مجازاتى سخت تر از روابط نامشروع با جنس مخالف، مقرّر گردیده است.[111]
البته فرقه هاى انحرافى مختلفى در قرون گذشته با نام اسلام ظهور کردند که پس از مدتى افول نموده و از صفحه ى تاریخ محو شدند. یکى از این گروه هاى انحرافى «صوفیه» بودند که دکّان زهد و دین فروشى گشوده و انحرافات اخلاقى در میانشان دیده مى شد که در همان زمان، علماى تشیّع با آنان به مخالفت برخاسته، کتابهایى در ردّ عقاید و اعمال آنان نوشتند و با سعى و مجاهده ى علماى راستین، این گروه رسوا و از میان برداشته شدند و اگر در گوشه و کنار اندکى باقى مانده باشند، دیگر کسى رفتار و افکار ایشان را به حساب اسلام و تشیع نمى گذارد.
و چه بهتر بود آقاى «سروش» به جاى واژه ى «بعضى ها» که دو پهلو و شبهه انداز است، اشاره ى مستقیم به این فرقه ى ضالّه مى کردند، تا کسى گمان نکند در دوره اى از تاریخ اسلام، علماى اسلام[112] به خصوص علماى شیعه، به این انحراف، رنگ و لعاب اسلامى دادند.

در صفحات گذشته دلایل آزادى ارتباط را بررسى نموده و به این نتیجه رسیدیم که به پاس احترام به عشق و براى دست یابى به آرامش روانى و استوارى اجتماع و استحکام پیوند خانوادگى و ... روابط آزاد و مختلط دختر و پسر را نمى توان توصیه نمود.
اگر به سرنوشت جوانان و آینده ى مملکت خود بیندیشیم، باید راه کارى ارائه دهیم که در عین پاسخ به نیازهاى طبیعى، آنان را از انحراف در فساد و تباهى باز دارد.
با نگاهى به جوامع غربى و مشکلات و معضلات فرهنگى و اخلاقى که دامن گیر آن دیار شده است، در مى یابیم که آنان با شعار به ظاهر فریبنده ى آزادى جنسى، خود را در گردابى مهلک اسیر و گرفتار نموده اند. اباحه گرى جنسى و لیبرالیسم اخلاقى، انسان را هم چون برده اى حقیر در برابر لذّات در آورده است.

امروزه در میان اندیشمندان غربى نیز نظرات «فروید و راسل» و امثال آنان درباره ى اخلاق جنسى نخ نما شده و با صراحت اذعان مى کنند که براى تضمین سلامت فرد و اجتماع، رعایت ضوابط خاصّى در زمینه ى مسائل جنسى لازم است.
«ایور موریش»، یکى از جامعه شناسان غربى، درباره ى نقش تربیت در امور جنسى مى گوید:
... زندگى، همواره در نکته ى ساده ى "زندگى چیست" خلاصه نمى شود; چگونه زیستن نیز در این موضوع دخالت دارد. در واقع جامعه ممکن است براى اختلاط دو جنس تمهیدات کافى براى تغییر زیستى ـ اجتماعى مورد نظر «آبرال» فراهم کند، اما در عین حال، ممکن است خود را به عنوان یک جامعه نابود سازد.
تغییراتى که امروزه در الگوهاى مناسبات جنسى صورت مى گیرد، باید خواه ناخواه ما را به ملاحظه ى این نکته رهنمون شود که آیا در نهایت به خوش بختى انسان و به ادامه ى بقاى او منتهى خواهد شد یا خیر؟[113]

نتایج بزرگ ترین تحقیقى که تاکنون در مورد معاشرت آزاد دختران و پسران در امریکا صورت گرفت، بسیار ناخوشایند است. براساس این تحقیق، در معاشرت دختران و پسران، تقریباً از هر ده دختر و ده پسر یک پسر و دختر توسط معاشر خود قربانىِ هتک حرمت و یا خشونت فیزیکى مى شوند. آن چه بر وخامت این معاشرت هاى آزاد مى افزاید، این است که در جوانانى که مورد سوء استفاده قرار مى گیرند، احتمال ابتلا به ناهنجارى هاى تغذیه اى یا اقدام به خودکشى، نسبت به سایر دانش آموزان به میزان چشم گیرى افزایش مى یابد[114].
غرب با تحریف مفهوم آزادى و تساوى حقوق زن و مرد، جامعه ى انسانى را به انحطاط کشانده است. اسلام پرچم دار عدالت و تساوى است و همه ى انسان ها را از زن و مرد، برابر و یکسان مى داند و مطابق با روحیّات و نیازمندى هاى روانى و جسمى هر یک از آن دو، تکالیف و حقوقى را براى آنان معیّن نموده است; اما تشابه ظاهرى قوانین، درست نبوده، ظلم و جفایى بیش نیست.[115]
در بخش بعدى، پاسخ درست به نیاز طبیعى جوانان و راه حلّ اسلام را بیان مى نماییم.

دختری از تبارِ غرور

پاسخ آیه الله العظمی صافی به پرسش های یک جوان بدحجاب

یک خانم 21 ساله با طرح چند پرسش از محضر آیه الله العظمی صافی (که در مسافرت مشهد مقدس حضور دارند)، خواستار تشریح فلسفه حجاب از سوی معظم له شده است. به گزاشر خبرگزاری حوزه ، متن سئوالات وی و پاسخ های این مرجع تقلید در ذیل می آید:

"بسم الله الرحمن الرحیم"

مرجع عزیز و عالیقدر حضرت آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی

سلام علیکم؛

من فاطمه 21 ساله هستم. شما را بارها در مشهد دیده‌ام، و به شما به چشم یک پدر معنوی نگاه می‌کنم. آقا من یک دختر بدحجاب هستم، راستش نمی‌دانم حجاب چیست؟ چرا حجاب بر ما واجب است؟ چرا حجاب ارزش است؟ آیا چادر یک تکه پارچه با ارزش و مقدس است؟ دختر 9 ساله از چادر چه می‌داند؟ چرا فقط در دین ما چادر و حجاب وجود دارد، یعنی پیامبران دیگر نمی‌دانستند؟!

آیا معنای پوشش، نبودن من در جامعه نیست؟ پس چگونه باید برای جامعه مفید باشم؟ چرا ما زنان باید تاوان دل‌های مریض بعضی مردان را بدهیم؟ آیا بهتر نیست حجاب در کشور اختیاری باشد؟ لطفاً مرا نصیحت کنید و به سؤالاتم جواب دهید که من پی‌جوی حقیقتم. منتظر پاسخ شما هستم

«بسم الله الرحمن الرحیم

علیکم السلام و رحمة الله

دخترم! ان‌شاءالله تعالی تندرست و سعادتمند باشید و اندیشه‌های نیک و درست را در خود پرورش دهید.

نامه شما را خواندم. از بیداری باطن و معنویت پاک و اصالت فطرت شما امیدوار شدم.

نوشته‌اید پی‌جوی حقیقت هستید و نصیحت می‌خواهید. حقیقت ظاهر و آشکار است به هرچه نگاه کنید از ذره تا مجرّه، از زمین تا آسمان و کهکشان‌ها و جنبندگان بزرگ و کوچکی که با چشم غیرمسلح به زحمت رؤیت می‌شوند، آب و هوا، باغ و سبزه‌زارها و درخت‌ها، حیوانات برّی و بحری و این انسان، این من و تو و این همه دستگاه‌ها و تأسیساتی که در بدن ما برقرار است و علی الدوام بی‌آن‌که ما نقشی داشته باشیم به طور خودکار عمل می‌کنند، این همه گل‌ها، این همه میوه‌ها و این همه ... و این همه ...، همه انسان را نصیحت می‌کنند؛ همه حقیقت و حق را نشان می‌دهند که غافل نباشید، بیدار و هشیار باشید، از این کتاب آفرینش که میلیون‌ها و میلیون‌ها و میلیاردها و بیش از حساب و شمار درس بصیرت و بینش دارد بخوانید، و پند بگیرید.

بدانید که شما در برابر این معانی ژرف و این وجود پر از حکمت نباید آرام بنشینید. باید پرده‌های جهالت را هرچه می‌توانید پاره کنید، و به سوی روشنایی بیشتر گام بردارید.

مسأله حجاب و مسائل جنسی و جنسیتی را تحت احساسات جوانی دختر یا پسر نمی‌شود بررسی کرد، و نگاه غیر احساساتی باید به آن داشت.

این برنامه و روابط مرد و زن و حجاب، همه باید با دید عقل و مصلحت بررسی شود. مفاسد و مصالح بسیار در اینجا ملاحظه می‌شود. کرامت و شخصیّت زن بیشترین مصلحتی است که باید حفظ شود.

حجاب و پوشش و چادر و جدایی‌هایی که بین دو جنس به حکم عقل و شرع مقدس اسلام رعایت می‌شود همه، جامعه را از فساد، و خانواده را از ویرانی نجات می‌دهد. حجاب برای زن حصاری حصین و قلعه‌ای‌ محکم است.

در جامعه کاری که برحسب وضع طبیعی بین زن و مرد توزیع شده است هر دو کار است، هر دو شریف است، هر دو باید رعایت شود تا جامعه بر نظام درست برقرار باشد.

خانه‌داری زن از اشرف کارها است. زن خانه‌دار بیکار نیست. مرد هم که مشاغل بسا سخت بیرون را عهده‌دار است جهاد فی سبیل‌الله است. کارهای پر زحمت و سخت به عهده مرد است.

بعضی افراد بی‌اطلاع، نگاه ظاهری به غرب و اروپا و آمریکا می‌کنند، و یک زن را می‌بینند که مثلاً وزیر یا وکیل شده است امّا هزاران زن را که در نهایت محرومیت‌های اقتصادی گوناگون هستند نمی‌بینند.

امروز در غرب، کار فساد بی‌حجابی و اختلاط زن و مرد به جایی رسیده است که از جلوگیری مفاسد آن عاجز شده و به مفاسد بسیار مخرب آن تن در داده‌اند.

در غرب طبق اخباری که خبرگزاری‌ها منتشر می‌کنند زن‌ها در هر نهاد و مخصوصاً نهادهای ارتشی مورد اذیت و آزار مردهای مافوق هستند. زندگی راحت و آرام و انسانی ندارند. موالید تا حد چهل و هشت درصد در شناسنامه بی پدر معرفی می‌شوند.

ما باید به تعالیم اسلام افتخار کنیم. سالم‌ترین مجتمعات و جوامع، مجتمعات اسلامی است. تفکیک جنسیتی برای سلامت جامعه شرط اساسی است. چادر و رعایت محرم و نامحرمی و اختصاص‌یافتن بعض مشاغل به زن، و بعض مشاغل به مرد بر اساس همین تفکیک لازم جنسیتی و ترتیبات و ضوابط آن است.

در احکام شرع جنبه‌های جسمانی و روحی مرد و زن ملاحظه شده است، و بر اساس صرف برتری‌دادن یک جنس بر جنس دیگر دستور و برنامه‌ای نیست. پیامبران همه به حجاب دستور داده‌اند، و اختصاص به اسلام ندارد، و حکم ملازم زن و مرد است.

همین روزها به یکی از وزراء در ایتالیا پیشنهاد کرده بودند که زنان مسلمان را از روبند ممنوع سازد، جواب داده بود که از کار و برنامه‌ای که حضرت مریم داشت کسی را منع نمی‌کنم! یعنی حضرت مریم هم حجاب کامل داشته‌اند.

دخترم راجع به حجاب، راجع به توانایی‌های زن و مرد و نقش این دو جنس در ساختن یک جامعه عقل‌پسند با کرامت، کتاب‌های بسیار شیعه و سنی، و مسلمان و کافر نوشته‌اند.

من به شما توصیه می‌کنم به تمام وجود اگر سعادت حقیقی خود را می‌خواهید، حجاب و تعلیمات عالیه اسلام را در همه برنامه‌ها رعایت کنید.

خداوند متعال شما را حفظ و به همه آرزوها و آمال مشروع و عقل‌پسند برساند، والسلام

دختری از تبارِ غرور


علل بدحجابی و جلوه گری (1)

بی حجابی

بدحجابی یکی از مسایل و چالش‌های جدی در حوزه اخلاق اجتماعی محسوب می‌شود. در این مقاله به ریشه‌یابی بدحجابی در جامعه و عوامل اخلاقی آن پرداخته‌ایم.

بدحجابی و جلوه‌گری زنان در برابر مردان بیگانه از عوامل فراوانی برخوردار است که ضمن بحث در مورد آنها به درمان هر یک اشاره می‌کنیم.  در این مقاله به 6 مورد از این عوامل اشاره می کنیم و در مقاله ی بعد 7 علت دیگر را مورد بررسی قرار می دهیم :

1ـ کسب موقعیت

انسان موقعیت‌طلب است و همواره می‌خواهد در میان مردم از جایگاهی درخور توجه برخوردار باشد.

چنین جایگاهی به دو صورت حقیقی و کاذب محقق می‌شود. موقعیت حقیقی در اثر تحصیل علم و فضایل اخلاقی به دست می‌آید ، اما برخی زنان که فاقد این ارزش‌ها هستند با نمایش زیبایی‌ها و جاذبه‌های طبیعی و ساختگی زنانه خود سعی در جلب توجه دیگران می‌کنند تا به کمبودهای باطنی خود پاسخ دهند. غافل از آنکه هرگز کسی نمایش زیبایی‌های زنانه را دلیل بر شخصیت و جایگاه ارزشی او نمی‌گیرد. بی‌حجابی، زن را صاحب فضیلت نمی‌کند بلکه از او عروسکی می‌سازد که با رشد و تعالی فاصله‌ها دارد ضمن اینکه موقعیت‌های حاصل از تحرکات جنسی تنها نزد بیماردلانی به وجود می‌آید که خود کمترین اعتباری ندارند.

زن اگر محروم از فضایل و ارزش‌های انسانی باشد اگر سراسر وجود خود را به طلا و زینت‌ها و لباس‌های فاخر تزیین کند ذره‌ای بر ارزش حقیقی او افزوده نخواهد شد چه اینکه هزار من تزیین و زیبایی به یک جو تقوا نمی‌ارزد.

تحصیل موقعیت جز از راه به دست آوردن زیبایی‌های باطنی و فضایل انسانی و کمک پروردگار عالم میسر نیست.

 

2ـ ضعف ایمان

بی‌حجابی فقر فرهنگ دینی است. فرامین الهی و ازجمله حجاب اسلامی از سوی خدای تعالی به بشر ابلاغ شده است و عمل به آنها جز در پرتوی ایمان به پروردگار عالم که ریشه اصلی عمل است میسر نخواهد بود. بنابراین کسانی که از اعتقاد به خداوند در شک و تردید به سر می‌برند و قلب آنها از ایمان به خداوند و محاسبه روز جزا به مقام اطمینان نرسیده است در عمل به دستورات الهی تسامح می‌ورزند و تا زمانی که این مشکل اعتقادی برطرف نشود بهبودی حاصل نمی‌شود. چرا که ایمان به خدا مادر ارزش‌ها است.

 

3ـ دگرآزاری

ریشه خودنمایی و بدحجابی بسیاری از زنان،عقده‌ دگرآزاری است. برانگیختن تمایلات دیگری همراه با محروم کردن او یک بیماری دگر‌آزاری است. نظیر اینکه شخصی غذایی را به انسان گرسنه‌ای ارایه دهد و تمایل او را به آن غذا برانگیزد و از آن محرومش کند. دگرآزاری جنسی نیز به این است که زنی خود را بیاراید و در معرض دید دیگران قرار دهد تا تمایلات او برانگیخته شود و بدون پاسخ بماند. اگرچه این حرکت، مردان جامعه را عقده‌مند می‌کند اما زنان بیمار از حرکت خود لذت می‌برند. باید به چنین زنانی گفت آزار دادن مردان جز اینکه گناهی بر گناه خودنمایی آنها می‌افزاید اثر دیگری ندارد، ضمن اینکه آزار دیگران با هیچ منطق و وجدانی سازگار نیست. چه اینکه تبدیل مردان و جوانان سالم جامعه به انسان‌های عقده‌ای که با شرافت یک زن سازگاری ندارد.

تقلید از غرب یکی از مشکلات دیرینه تعدادی از زنان مسلمان بوده است که بدون کمترین تفکر و تحلیلی از زندگی زن غربی به او اظهار تمایل کرده‌اند.

4ـ غربزدگی

تقلید از غرب یکی از مشکلات دیرینه تعدادی از زنان مسلمان بوده است که بدون کمترین تفکر و تحلیلی از زندگی زن غربی به او اظهار تمایل کرده‌اند. خمیرمایه اصلی این تقلید را جهل و هوس تشکیل می‌دهد. ترسیم گوشه‌ای از آنچه بر زن غربی می‌گذرد، می‌تواند پرده تاریک جهل فریب‌خوردگان جوامع غربی را پاره کند تا به خود آیند.

غرب بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی خود زندگی زن را به طور کلی متحول کرد و بی‌رحمانه او را از ارزش‌های خود تهی گردانید و اسرار و زیبایی‌های  او را در معرض نمایش همگان قرار داد. غرب در برابر گرفتن حجاب زن چیزی به او نداده است بلکه به دنبال آن ارزش‌های دیگر او را ربوده است به گونه‌ای که زن غربی فقیرترین زن عالم است و این به خاطر سادگی و فریب‌خوردگی تاریخی عهد رنسانس است. اگر زن غربی همانند زن ایرانی مقاومت می‌کرد و با اتکا بر دین به مبارزه با افزون‌طلبی‌های مردان می‌پرداخت به پیروزی می‌رسید اما تسلیم شد و بزرگ‌ترین ضربه‌های تاریخی را که به واژگونی او منتهی شد دریافت کرد. ضربه‌هایی که بر زن غربی وارد شد کفاره سرپیچی او از حجاب و عفافی است که خداوند در همه ادیان برای زن واجب فرموده است.

 

5ـ زیبایی‌طلبی

برخی دختران و زنان میل دارند به صورتی زیبا نزد دیگران حضور یابند و با توجه به اینکه حجاب دینی زیبایی‌های آنها را پوشش می‌دهد سعی در ناقص کردن حجاب خود دارند. به همین منظور بخشی از موهای سر و گردن خود را به نمایش می‌گذارند و .....و غافلند که سادگی زن، خود نوعی زیبایی ارزشی را به همراه دارد .

 امیرالمؤمنین(ع) فرمود: صیانه المراه انعم الحالها و ادوم لجمالها (1)

پوشیدگی برای زن سودمندتر و زیبایی او را پایدارتر می‌سازد.

جوانان بی‌تقوا از دختران خودنما برای لذت‌های موقتی و تفریحات زودگذر خود استقبال می‌کنند. اما هیچ‌گاه آنها را به همسری شرعی و قانونی خود نمی‌پذیرند و به تعبیری دیگر دختران خودنما در چشم‌ها جا دارند و زنان پوشیده در دل‌ها مأوا گرفته‌اند.

6ـ ازدواج

عده‌ای از دختران، خودنمایی و سپس ارتباط با نامحرم را پلی برای رسیدن به ازدواج می‌پندارند. آنها گمان برده‌اند که اظهار زیبایی‌ها می‌تواند جوانان را به آنها راغب کند . غافل از اینکه جوانان با همه خوشرویی‌هایی که با دختران دارند  به ازدواج با آنها تن نخواهند داد. بی‌تقواترین مرد جامعه برای ازدواج خود به دنبال عفیف‌ترین دختر می‌رود. همه جوانان دوست دارند دختری را برای همسری خود گزینش کنند که برای یک مرتبه طرح دوستی و خوشگذرانی با جوان دیگری نداشته است و اسرار و زیبایی‌های جسمانی خود را تابلوی نامحرمان نکرده باشد. جوانان بی‌تقوا از دختران خودنما برای لذت‌های موقتی و تفریحات زودگذر خود استقبال می‌کنند. اما هیچ‌گاه آنها را به همسری شرعی و قانونی خود نمی‌پذیرند و به تعبیری دیگر دختران خودنما در چشم‌ها جا دارند و زنان پوشیده در دل‌ها مأوا گرفته‌اند.

بنابراین بدحجابی و حرکت‌های خلاف عفت چشم‌انداز خوبی برای ازدواج ندارد و اگر ازدواجی به خاطر جاذبه‌های جنسی صورت پذیرد از بنیان محکمی برخوردار نخواهد بود. راه ازدواج در رعایت تقوا و درخواست از خداوند و توسل به پیامبر(ص) و اهل بیت او است.

در مقاله ی بعد 7 علت دیگر را که شامل " تقلید ، خانواده ، عملکرد دستگاه‌های ذیربط ، مدگرایی ، ملامت دیگران ، اظهار غنای مالی  و ضعف حیا  " می باشد را مورد بررسی قرار خواهیم داد .

ادامه دارد ...

 

پی نوشت:

1ـ غررالحکم

دختری از تبارِ غرور


 

روحانی عزیزی میگفت:

در مکانی در بالاشهر نمایشگاهی به مناسبت ولادت امام رضا علیه السلام زده بودیم

باحجاب و بی حجاب گذر می کردند و تماشا

من برای دختران چادری

بر روی یک کارت زیبا که به نام مهدی فاطمه مزین بود این را می نوشتم :

خواهر خوبم!
از اینکه شما رو در چادر زیبای زهرایی می بینم بسیار خوشحالم

و از اینکه شبیه به حضرت زهرا شده ای به شما افتخار می کنم و شما رو می ستایم

و این کارت رو به اونا هدیه می دادم


جبهه طاغوت زرنگه

از بچگی لباس 10درصد عریان ییا 20درصد یا 30درصد یا حتی بیشتر تن بچه ها می کنند

بی حجابی بچه و لباس های بی حجابش رو مورد تحسین قرار میدند

موهای بچه رو از بچگی با مدل های متفاوت آرایش کرده و به نمایش همگان در می آورند

چادر رو که اصلا بچه نمی بینه

مدلهای لباس با حجاب رو اصلا نمی بینه چه برسه تنش کنه

خلاصه سلیقه ی بچه رو با حیایی پرورش میدند

چرا ما از بچگی زیبایی حیا رو به بچه نشون ندیم؟

چرا تجربه ی زیبایی چادر رو از بچگی به دخترمون نچشونیم؟

چرا مقداری از پولمون رو برای تشویق دخترمون به خاطر زیبایی حیایش خرج نکنیم؟

چرا از سن کم حضرت زهرا رو به دخترمون نشناسونیم؟

و افسوس های زیادی باید خورد که به فکر لباس و خوراک بچه هامون هستیم

اما

به فکر حیا و نوع نگاه و دین بچمون نیستیم

در حالیکه به راحتی می توان دختر رو زهرا پسند بار آورد

اما با راه درست و اچرای درست و بدون افراط و تفریط

 


 

دختری از تبارِ غرور
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم، بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه
بماند بین ما این رازها بینی و بین الله!

من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم
اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه

برای من نگاه تو فقط مانند آن لحظه است
همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه

...و شاید من سر از کاخ عزیزی در می آوردم
اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه

سید حمید برقعی
دختری از تبارِ غرور

 

رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت(پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند.

منبع : مواعظ العددیه : ص 90 ، فوائد الرضویه : ص 563
عکس نوشت : نوعی از مدل امر به معروف و نهی از منکر

دختری از تبارِ غرور