یا هو ...
و تو چه می دانی مرگ چیست!
گوش هایش را تیز کرده بود . آرام آب دهانش را قورت می داد که صدای اضافه ای در کار نباشد.
می خواست نفسش را حبس کند اما تپش دونده ی قلبش به او اجازه نمی داد. انگار وقتش رسیده
بود جمله ای را که مدتها برای شنیدنش خود را به آب و آتش زده بود بشنود!
گوشی را محکم به گوشش می فشرد تا تک تک کلمات را به وضوح لمس کند.
.
به جای شنیدن جمله ی طلایی زندگیش هشداری برایش آمد:
باطری شما کمتر از آنست که به
مکالمه ی خود ادامه دهید!
.
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است.
.
به گمانم مرگ این طوری باشد!
گفت برای رسیدن به هدف از روش چانه زنی از بالا
فشار از پایین استفاده می کنیم
بنده خدا
یادش نبود شب اول قبر
فشار از همه طرف است
وجایی برای چانه زنی نیست!!
و تو چه می دانی مرگ چیست!
گوش هایش را تیز کرده بود . آرام آب دهانش را قورت می داد که صدای اضافه ای در کار نباشد.
می خواست نفسش را حبس کند اما تپش دونده ی قلبش به او اجازه نمی داد. انگار وقتش رسیده
بود جمله ای را که مدتها برای شنیدنش خود را به آب و آتش زده بود بشنود!
گوشی را محکم به گوشش می فشرد تا تک تک کلمات را به وضوح لمس کند.
.
به جای شنیدن جمله ی طلایی زندگیش هشداری برایش آمد:
باطری شما کمتر از آنست که به
مکالمه ی خود ادامه دهید!
.
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است.
.
به گمانم مرگ این طوری باشد!
گفت برای رسیدن به هدف از روش چانه زنی از بالا
فشار از پایین استفاده می کنیم
بنده خدا
یادش نبود شب اول قبر
فشار از همه طرف است
وجایی برای چانه زنی نیست!!