کی این انتظار به فرجام
می رسد؟ هر روز جمعه به
گل های اطلسی سر میزنم
و به آنها نوید ظهورت را می دهم.
ظهوری را که نه تنها گل های
اطلسی بلکه تمام عاشقانت
منتظرش هستند. پس بیا و
نگذار که بد قول شوم.
به ظهورت می اندیشم به
لحظه ای که می آیی، به
لحظه ای که عطرت تمام جهان
را فرا می گیرد به لحظه ای که
عاشقانت اشکی از سر شوق و
دیدار می ریزند نه از سر دوری
و انتظار.
من به تو می اندیشم...