...بنده های خوشتیپِ خدا

...بنده های خوشتیپِ خدا

یا اَیُّهَاالنَّبیُّ قُل لِاَزواجِکَ وَ بَناتِکَ...
ای پیامبر، به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که جلباب های( روسری ها) خویش را به خود نزدیک سازند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند، بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.

لوگوی دوستان
ملازمان حرم 313

۳۷۹ مطلب توسط «دختری از تبارِ غرور» ثبت شده است

... و آنگاه آفتابگردانی از گوشه ای طلوع کرد و به میان کارهای ما سرک کشید. و ما هیچ ندانستیم آمدنش از کدامین سو بود. می دیدیمش که هر روز از سحرگاهان یک جا می نشیند، و بالا آمدن خورشید را نظاره می کند، و تا شامگاهان، همچنان روی بر او نگاه می دارد و با او می گردد. آنگاه تازه دانستیم که چرا به او می گویند « آفتابگردان»!

و از آنجایی که خورشید در اسطوره ها نماد «حقیقت» بود، آفتابگردان را نکو داشتیم، و خواستیم تا با ما بماند و نشان ما باشد؛ نه به آن نشان که خود را حقیقت بپنداریم، و نه حتی به آن توّهم که روی خود را به سوی حقیقت بدانیم؛ بلکه تتنها به نشان آرزویی که در سویدان قلبمان روییدن گرفته بود، که:« ای کاش می توانستیم آن گونه باشیم.»

و اگــر غــیـر از ایــن بــود، او هــرگــز نـمــی پـذیــرفـت!

دختری از تبارِ غرور
در آخرین سفر حج پیامبر اسلام(ص) که به حج وداع معروف شده، تعداد زیادی از مسلمان ها ایشان را همراهی می کردند و طبیعتاً از فرصت به وجود آمده برای پرسش سؤال هایشان از آن حضرت(ص) بهره می بردند. در این بین یکی از زنهای مسلمان خدمت ایشان رفت تا مطلبی از ایشان بپرسد. در همین حال یکی از یاران پیامبر(ص) به نام فضل بن عباس پشت سر ایشان نشسته بود...
دختری از تبارِ غرور

عمر من هم پاییزی دارد …

وقتی همــه ی رنگ هایم را از دست می دهم …

حال که به اختیار طبیعت پاییزی در راه است چرا بهار روحم را نابود کنم …

حجاب من دست درازی به روحم را محدود می کند…

و بهاری ابدی برایم بـه ارمغان می آورد …

دختری از تبارِ غرور
وقتــی می‌پرســند :

نمــی‌ پزیــد در ایــن “گــرما”؟!

یــک لبخـــند بــزن

و بــگو : ســرگرم عشــقبــازی که باشــی و در اشــتیاق خاکــستر شدن،

این گرما که “شــوخی کوچــکی” بیش نیـــست!

و بعــد دقیــق شو در چــهرشان، تا خـوب بـبینـی که چــطور می‌شود با یک “چــادر”،

تمــام ِ معـــادلات عقلانــی‌شـان را در لحـــظه‌ای بر هــم زد...

دختری از تبارِ غرور




رویا ی روزانه ام را

به خواب شبانه پیوند می زنم

تا آرزوی فردایم را بسازم

ماه را به ستاره

ستاره را به خورشید

و

خورشید را به زندگی وصله می زنم

تا افسانه ای بسازم به وسعت

رویـــــــــا...






دختری از تبارِ غرور

از استادی بزرگ پرسیدند:«وفادارترین مردی که دیده اید که بوده است؟»

او پاسخ داد:« جوانی که هنوز ازدواج نکرده بود و هنوز نمی دانست همسرش کیست و چه شکل و قیافه ای خواهد داشت، اما با وجود این هرگاه با دختری جوان برخورد می کرد، شرم و حیا پیشه می کرد و خودر را کنار می کشید. او وفادارترین مردی بود که در تمام عمر خویش دیده ام.»

وفاداری به حال است که وفاداری به آینده را آماده می سازد.

فنلون

 

دختری از تبارِ غرور

« آیا می خواهید زیبا تر از دیگران بشوید؟ آیا می خواهید بدون جراحی پلاستیک افتادگی صورت خود را برطرف کنید؟ ایا می خواهید به صورت طبیعی چین و چروک صورت و لکه های پوستی خود را از بین ببرید؟»...

دختری از تبارِ غرور

اصولا ارتباط کمتر و دوری از شیء مطلوب، جذابیت آن را بیشتر می کند.

مثلی است معروف: دوری و دوستی.

بنابراین پوشش زن جذابیت او را در نظر جنس مخالف بیشتر کرده و تلاش و و پی گیری اش را برای وصال فزونی خواهد بخشید. شکوفایی ذوق های ادبی، نگارش داستان هایی نظیر لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین و... همه در سایه حجاب زن و مهجوری مرد، تحقق یافته است. پس حتی اگر زنان خواهان تحکیم و موقعیت و افزایش محبوبیت خویشند باید آن را در پناه حجاب به دست آورند.

زن امروزی با بی حجابی از...

دختری از تبارِ غرور

حفظ عفاف اجتماعی هم، به عفاف زنان بستگی دارد. آنهایی که می خواهند برای نیل به مقاصد شیطانی خود، بی بند و باری و هرزگی را در جامعه رواج دهند، زنان را ملعبه و بازیچه خود می کنند.

کافی است برای به فساد کشیدن یک جمعیت، تعدادی از زنان هرزه و فاسد در بین آنها راه پیدا کنند. آنچنان زشتی ها و آلودگی های اخلاقی را بین مردم رواج می دهند که بعد از مدت کوتاهی برای مردم عادی جلوه پیدا می کند.

دختری از تبارِ غرور

در حقیقت خطراتی که نسل جوان را تهدید می کند، برای دختران و پسران مشترک است که عمده آنها عبارتند از:

دوستی های نامطمئن معاشرت های آلوده و مشکوک، گرایش به  فرهنگ غرب، شخصیت زدگی، انتخاب الگوهای نامطلوب، احساس پوچی...

دختری از تبارِ غرور