گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادر پوشیدم؟
دختری گول خور و خوش باور
ز ره مدرسه میکرد گذر
روزی اندر سر راهش بگرفت
بلهوس عاشقکی زودگذر
خواند بر او دو سه سطری از عشق
کرد او را زره راست بدر
دخترک کرد فراموش همه
پند ارزنده، سخنهای پدر
به جفا از پدر و مادر خویش
وعدهای داد به آن عاشق شر
چون برآورده شد آن وعدة بد
چشم بگشود و به خود کرد نظر
گفت هیهات زبخت سیهم
زانکه شرم و شرفم گشت هدر
گریه کرد و همی گفت به خویش
زچه رفت از نظرم حرف پدر
هر چه میگفت پدر از ره پند
گوییا بود دو گوشم همه کر
بارها گفت پدر با من پست
نخوری گول هوس های گذر
عاقبت عشق و هوس، خوارم کرد
عمر باعزت من داد هد ر
الغرض خاک سیه بر سر کرد
داد بر باد، همه عفت و فر
هان، تو ای دختر معصوم و عزیز!
عفت توست به از پاکی زر
مادر خود تو بدان محرم خویش
تا نیاید به رهت بیم و خطر
هر چه از فکر، تو در سر داری
زود کن عرضه به مادر، دختر!
هر چه از راه گذر میشنوی
نکنی هیچ کدامش باور
خواهش کوی و گذر بولهوسی است
بایدت سخت از آن کرد حذر
یکی میگفت: مهم هدف انسان است و گرنه حجاب نقشی در زندگی نداره.
دوستش پاسخ داد: برای رسیدن به هدف باید از وسیله مناسب استفاده کرد. اگر هدف جلوه گری و مشغول کردن فکر دیگران به خود و بر هم زدن اسایش خانواده هاست، وسیله ی ان بد حجابی است
ولی اگر هدف پیشرفت و زندگی ارام و احترام به حقوق دیگران است ،وسیله ی ان پوشش میباشد.
چرا که در صورت بدحجابی تضمینی برای رسیدن به هیچکدام از اهداف ذکر شده وجود ندارد.
نمیشود برای رسیدن به فضا از ماشین ژیان استفاده کرد بلکه باید سوار بر سفینه فضایی شد...
شُمآ به من بگو : اُمُـل !
من حتّـی ،
به ترآسِ خانه ـِمآن که میروم ..
حجاب دارم !
یاد گرفته اَم ؛
حجـآب ، فقط برایِ خیابان نیست !
ترآس هم نامحرم دارد ×