...بنده های خوشتیپِ خدا

...بنده های خوشتیپِ خدا

یا اَیُّهَاالنَّبیُّ قُل لِاَزواجِکَ وَ بَناتِکَ...
ای پیامبر، به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که جلباب های( روسری ها) خویش را به خود نزدیک سازند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند، بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.

لوگوی دوستان
ملازمان حرم 313
‍ ✿ ❀ ✿ ❀ ✿ ❀ ✿ ❀ ✿ ❀

‌ای کوروش کبیر ‼️📣

🚹مردانی پیدا شده اند که ابرویشان از مو نازک تر است و مدعی تمدن اصیل تو هستند!😮

🚺زنانی پیدا شده اند مقلد مدهای عریان غربی که شدیدا ادعای بانوی ایرانی بودن دارند !😏🙄

کوروش‼️📣
تو به آنها بگو در کتیبه ها و سنگ نوشته های تخت جمشید📜هیچ مردی گوشواره به گوش و ابرو برداشته نیست...😱🙁
هیچ پیکر خانمی برهنه و بد حجاب نیست ...😫😔

کوروش‼️
آیا خود تو و خدای تو راضی به این عمل متعصبانه هستید..😳🙁

ای فرمانروای عادل سرزمین کهن من❗️
↩️تو یکتا پرست.قبول ...✋

⏺اما
آیا اسلام من تضاد و تناقضی با زرتشت تو دارد که عده ای میخواهند این دو را در برابر هم علم کنند ؟و به جان هم بیاندازند؟🤔🤔

آیا اهورای تو همان الله نیست؟😳
آیا دین اسلام من نسخه تکامل یافته ایین زرتشت و مسیح و...نیست؟🤔😳🤔
آیا اگر اکنون خود زنده بودی باز به آیین زرتشت میماندی و یا دین کامل و برتر را برمیگزیدی؟😏🤔

⚛آری کوروش ...☺️
خواب دیگر بس است‼️
برخیز و خود را از چنگ افرادی که با نام تو بر علیه خدای تو مبارزه میکنند رها کن ......

❀‿❀‿ ❀‿ ❀‿ ❀‿ ❀
دختری از تبارِ غرور
دقیقا از نقطه ای که الان دقیق یادم نیست کجا بود
آمار فاتحه خواندنم رشد تصاعدی پیدا کرد.
از آن روز به خصوص تا امروز کم تر روزی پیدا می شود که در آن فاتحه ای نخوانده باشم
برای فامیل، آشناها، آشناهای دور، دوستان، دوست دوستان و غریبه های هفت پشت غریبه
برای آدم های مشهور
برای آدم های گمنام
برای پولدار ها
برای فقیر ها
برای ایرانی ها
برای خارجی ها
هنرمند
ورزشکار
عالم
برای تمام اعلامیه های روی دیوار
برای تمام پلاکارد های تسلیت
برای تمام خبرهای مرگ
خبرهای تلگرامی
خبرگزاری
برای آدم های مجهول الهویه
فاتحه میخوانم

گاهی چندین فاتحه در روز
بستگی دارد که در مسیر پیاده روی، روی دیوار یا پشت شیشه ماشین چند اعلامیه ببینمو
چند خبر مرگ بشنوم
و یاد چند دست از دنیا کوتاه شده بیفتم

میخوانم به قاعده ی بخوانید تا برای شما هم بخوانند
میخوانم برای دست های کوتاه شده
برای روح های محتاج یک صلوات
میخوانم برای دست هایم که روزی کوتاه میشود
برای روحی که سخت محتاج یاد و فاتحه ست
میخوانم
تا برایم بخوانند
تا بلکن برای روزهای کوتاهی دستم از دنیا
کور سوی نوری درست شود
میخوانم برای اینکه
اگر اعلامیه و پلاکاردم را روی دیوار یا پشت شیشه ی ماشین دیدند
بخوانند
اگر خبر مرگم را شنیدند
بخوانند
اگر پست مرگم را دیدند
بخوانند

ولی دلیلم بیشتر از خواندن متقابل
دست هایی است که میدانم از دنیا کوتاه است
و چشم دوخته به لبهای ما
به فاتحه ها
تا دستمان کوتاه نشود
نمی فهمیم قدرش را

میخوانم برای روح های مضطر
برای لحظه های تنهایی

شما هم بخوانید

پ ن:
آن سکانس خداحافظ رفیق که آن مرد روی ماشین حمل جنازه، توی سر خود میکوبد و آتش میگیرد و از شهدا طلب کمک میکند
از ذهنم بیرون نمی رود.
پ ن:
بخوانید..
دختری از تبارِ غرور
⚠️تلنگــــــر ‼️!

اهورا_آتنا_بنیتا_ستایش
خودکشی دختران اصفهان
💢صدای بلند زنگِ خطر ⚠️

در چند ماه اخیر، ماهی نبوده که خبری مبنی بر قتل یا تجاوز به یک کودک یا کم کاری والدین منتشر نشود‌.

هر کدام از این سوژه ها (اهورا، آتنا، بنیتا، ستایش) با هم تفاوتهایی دارند، و علل هر کدام را نمیتوان در یک ردیف قرار داد.
از طرف دیگر، این جرمها و معضلات در گذشته نیز وجود داشته و امروز به دلیل گسترش فضای مجازی سرعت انتقال و انتشار آنها افزایش یافته و در مقابل دیدگان همه است.

اما آیا نخبگان، مسولان، روشنفکران، علما، روحانیون، هنرمندان و در یک کلام جریان سازان کشور، صدای پای خطر را شنیده اند؟

آیا سینمای زرد و چیپ ایرانی میتواند به حل بلند مدت این معضل کمک کند؟

آیا رسانه ملی که کیلومترها از واقعیت جامعه فاصله دارد توان مقابله دارد؟

آیا منبرهای ما به این سمت رفته اند که معضلات اخلاقی روز را موضوع خود قرار دهند و دیگر تکراری نباشند؟

آیا روحانیون و فعالان حزب اللهی بفکر مدرسه و آموزش کودکان بوده اند؟

آیا دانشگاهیان و نخبگان علوم انسانی بجای تکرار نظریات جامعه شناسان غربی، چیزی برای گفتن دارند؟

اینها همه سهم جامعه است، مسولان دولتی نقش سازنده و اثرگذار دیگری دارند که شاید اصلا لازم به یادآوردی نباشد.

✅پسران و دختران دهه ۷۰ که با وبلاگ و سایت و چت روم و فیس بوک بزرگ شده اند، در این دهه پیش رو پدر و مادر میشوند.
این نسل از فقدان لایه های اخلاقی و دینی رنج میبرد.
اگر صدای زنگ خطر را نشنویم یا خودمان را به نشنیدن بزنیم به مراتب کار خطرناکتری انجام داده ایم.



پ.ن:اما هنوز هم هستن دهه ی هفتادی هایی که با تربیت اسلامی امثال شهید حججی شدن😊
دختری از تبارِ غرور
‍ ‍ ‍ •●❥ 🖤 ❥●•


دیگر رمقی برایم نمانده..
رنگ و لعاب جانی برایم نگذاشته...
جسمم دیگر تاب و توان نقاشی ندارد!
هر روز من را به شکلی عجیب میخواهی...!
چشم چران شده ای یا که هوس باز...؟!
تقصیر زنان سرزمینم است که هر روز خود را به یک شکل در می آورند؛باربی شده و شوی لباس در انزار عمومی برگزار می کنند...
یا اینکه تو هر روز حریص تر می شوی؟
یا که من زیادی به سازت رقصیده ام!
شده ام عروسک خیمه شب بازی ات...
هر روز مرا یک جور میخواهی و به خیابان می کشانی ام!
کارت شده بهانه پشت بهانه...
کارم شده ماهواره و برنامه های آرایشی...
گوشی ام پر شده از کلیپ های آموزشی!
نشسته ام روی کاناپه، کنترل به دست در جستجوی کانال های بیگانه...
تنوع طلبی ات امانم را بریده...!

خود را میخواهم
خود گمشده ام را..
من را به من باز گردان!
بیگانه شده ام با خویشتن...
اصلا خود من را یادت هست؟!
تو همانی نبودی که مرا ساده و بی آلایش میخواستی!؟
دختری از تبارِ غرور

‍ ‍ ‍ ‍ •●❥ 🖤 ❥●•

متحول شده بود اساسی...
قبل از آن شل حجاب بود آن هم اساسی..
انقدر این تحول برایش لذت بخش بود و زیر دندانش مزه کرده که حاضر نبود آن را با دنیا عوض کند..
اما چیزی این وسط آزارش میداد..
تمسخرها و تیکه های مردمان...!
متلک ها تمامی نداشت..
《جو زده شدی...
دو روز دیگه چادرتو میزاری زمین!
عکسای قبلی رو باور کنیم یا اینا رو قدیسه!
بابا مریم مقدس فیلم بازی نکن برای ما...》
دوستانش از همه بدتر....
چادری امل!عهد قجره مگه...
توهین پشت توهین... کم آورد...
قلبش به درد آمد از این همه حرفای نیش دار شبیه به نیش سمی مار کبری..
تصمیم گرفت باحجاب بماند منهای چادر...
تا شاید روحش از زخم زبانها رهایی یابد..
رفت امامزاده صالح..
همانجایی که با خدا عهدو پیمان بست و
اولین بار چادر به سر کرد
رفت که بگوید
خدایا خودت شاهدی دیگر تحمل اینهمه حرف و حدیث را ندارم...
با حجاب میمانم اما بدون چادر
قبول؟!

رسید به در امامزاده؛
سلامی داد و عرض ادب به آستان مقدس امامزاده صالح..
بعد از گرفتن اِذن دخول وارد شد
یکهو معلوم نشد چادرش به کجا گیر کرد که از سر رها شد!
نشست روی زمین...چقدر براش سخت بود بدون چادر..
اما مگر همین را نمیخواست!!!
بغضش شکست..اشکهایش جاری شد..

آنی نگذشت؛چادری روی سرش حس کرد!
مادر پیر مهربانی گوشه ی چادرش را روی سرش انداخته بود..
با دستان چروکش اشکهایش را پاک کرد
گفت:
[ دخترم حکمت خدا بود که بین اینهمه مرد من اینجا باشم تاحریمت حفظ شود و چشم نامحرمی به تو نیفتد!
خدا خیرت بدهد که نمیگذاری خون جگر گوشه ام پایمال بشود
شماها را میبینم ها داغ نبودش برایم قابل تحمل تر میشود]

چادرش را آوردن...
چادر پاره پاره شده را
سر کرد...
آمده بود چادرش را بگذارد زمین..
چادرش از آسمان بال در آورد روی سرش...
نگاهی به مادر شهید مفقودالاثر..
نگاهی به امامزاده..
نگاهی به آسمان ...
عهدش را تمدید کرد با خدا و مادر بی نشان..


 

دختری از تبارِ غرور

زیرکانه‌ترین راه تسلط 💪

بر هر جامعه‌ای 🌐

تحقیر و بی‌بندوباری زنان  اون جامعه ست...‼️

چون
زنان اسیر 🚺
هرگز قادر نیستند


انسانهایی آگاه☝️🏻و آزاد پرورش بدهند✌️🏻
 

و نمی‌تواننــــد 🚫


با عشق و آرامش ❤️ مردانشان را 👤 در جدال با زندگی 👊🏻✊🏻 همراهی کنند...

دختری از تبارِ غرور

بسم الله الرحمن الرحیم

حسین علیه السلام فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟

و من در حالی که نمازم قضا شده است میگویم:

لبیک یا حسین؛ لبیک...

حسین علیه السلام مگاه میکند لبخندی میزند و به سمت دشمن تاخت میکند،

و من باز میگویم: لبیک یا حسین؛ لبیک...

حسین علیه السلام شمشیر میخورد،

و من سر مادرم داد میزنم و میگویم: لبیک یا حسین؛ لبیک...

حسین علیه السلام سنگ میخورد،

و من در مجلس غیبت میگویم: لبیک یا حسین؛ لبیک...

حسین علیه السلام از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید،

و من در پس نگاه های حرامم فریاد میزنم: لبیک یا حسین؛ لبیک...

حسین علیه السلام رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟

من محتاطانه دروغ می گویم و باز فریاد میزنم: لبیک یا حسین؛ لبیک...

حسین علیه السلام سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، حسین علیه السلام به من نگاه می کند و می گوید:

تنها یاریم کن...

من باز نگاه میکنم و باز فریاد میزنم:لبیک...

خورشید غروب کرده است

من لبخند میزنم و می گویم:

اللهم عجل لولیک الفرج...

به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم:

دوستت دارم تنهایت نمی گذارم...

مهدی صاحب الزمان به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند...

مهدی تنهاست...

حسین تنهاست...

من این را میدانم اما...

دختری از تبارِ غرور

یقین بدان

ناخن های بلند مزین شده ات به نام

حسین علیه السلام

به تیزی خنجر شمر است برای

پاره کردن قلب

امام زمانت...

حالا میفهمم خنجر شمر هیچ گاه گم نمی شود...

و

اهمیت مجالس اگر درک نشود

مد موی

محرمی پیدا می شود

و

اگر نفهمم برای چه به مجلس

می آیم بازی با عزاداری درست می شود...

دختری از تبارِ غرور

آفتاب در حجاب💚💚

عاشورا فقط چند ساعت طول کشید،

اما تا ابد خورشید حجاب و  عفت زنان عاشورایی بر قله تاریخ می درخشد،

و  صلابت زنانه ای که از زنان داغدیده و اسیر حرم کم نشد زبانزد است.

مگر میشود از عشق حسین علیه السلام گفت

و "آفتاب در حجاب" زنان و خواهران و دختران حسینی را ندید ؟!!!!

عاشورا سند محکم ایستادن و کم نیاوردن است.

و زنان حرم می دانستند که

اگر از حیا و نجابت و حجابشان کم بگذارند،

اگر بگویند به ظاهر که نیست، به دل است،

اگر بگویند مشکلات حکومت یزید همه حل شده فقط مانده دو تار موی من

آرام آرام از چیزهای دیگر هم میگذرند.

ونام زن برای همیشه مهرباطل میخورد.

✅ حسین ها سرشان بالای نیزه رفت تاحجاب پایین نیفتد

محسن ها سر دادند تا روسری نرود...

✅ زینب همان کسی است که در راه عفتش عباس میدهد

نخ معجر نمیدهد...

دختری از تبارِ غرور

به نام الله...

کلیشه بر عکس(ظلم به زنان)

این جملات رو شاید شنیده باشید:

-آدم پسر مجردش رو تو خونه تنها نمیذاره مخصوصا جایی که چند تا دختر مجرد باشه!

-بی حجابی مرد از بی غیرتی زن

-پسر و سفر مجردی؟؟؟ 

-پسرم تا جلوی مدرسه خواهرت باهات میاد

-زن که گریه نمیکنه! زن باس قوی باشه مگه مردی که گریه میکنی؟؟؟

جملاتی که آخر میخواد بگه هرچیزی که برای پسر خوبه برای دختر هم خوبه و برعکس هر چیزی که برای پسر خوبه برای دختر هم خوبه...

مثلا زشته یه دختر کار نداشته باشه!

زشته سربازی نره!

زشته دستش تو جیب باباش باشه و...

اما چند تا نکته:

1- اگه نو عالب دین بخوایم نگاه کنیم تا حدودی این مسئله حل میشه.

یعنی دین نه به پسر اجازه داده سراغ هرزگی بره نه به دختر که ما ذختر رو محدود کنیم.

مگر اینکه یه تفکر غیر ذینی اینو قبول داشته باشه( که متأسفانه کمی تو جامعه رایجِ و اشتباهات پسر رو بیشتر چشم پوشی میکنن تا دختر ولی دین اینو نمیگه و ما در غالب دین بحث میکنیم.)

2- یه خاصیت چشم و هم چشمی توی این چالش هست.

مثلا چرا داداشم با ده تا دختر رابطه داره و من باید خودمو محدود کنم!

منم آزادم که هرکاری خواستم انجام بدم.

3- یه توهین به جنس مؤنث وجود داره.

اون چیه؟

ما توی آموزه های دینیمون میگیم:

"المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه"

جنس زن همانند گل هستش

یعنی چی؟

اگه دقت کنید گل خیلی لطیفه و نیاز به مراقبت بیشتری داره و وقتی اسلام میگه زن مثله گله یعنی نیاز به مراقبت بیشتر داره.

مگه خودش عقل نداره چی خوبه چی بده که باید یکی دیگه ازش محافظت کنه؟!

قطعا اینطور نیست...

اما فمینیست ها که این کمپین ها رو راه میندازن میخوان بگن هیچ فرقی بین دختر و پسر نیست.

باید بریم به خدا بگیم پرا زن و مرد آفریدی؟!

کلا همه رو از یه جنس خلق میکردی!!!

خدا هممون رو هدایت کنه...

و من الله التوفیق

دختری از تبارِ غرور