من دستفروشم!"
🔺سیلی بزن ای دست که من دستفروشم!
افتاده هم از پا و هم از جوش و خروشم
🔺در شهر کسی نیست خطرناک تر از من
باید بزنی سیلی جانانه به گوشم
🔺سیلی بزن ای دست که مأموری و معذور
آن قدر بزن تا نه رمق ماند و هوشم
🔺آن قدر بزن تا برم از یاد که فردا
باید چه کنم یا چه خورم یا چه بپوشم
🔺باید چه جوابی بدهم با زن و فرزند
هر شب چو بپرسند زمیزان فروشم
🔺هر روز بپرسند، از این بی سر و سامان
همسایه چرا مالک و من خانه به دوشم
🔺غارتگر اموال وطن را نزن ای دوست
چون اوست طلبکار و من آرام و خموشم
🔺او صاحب پول است و مقامات و کرامات
من بی کس و بی منصب و بی زادم و توشم
🔺پرونده او رو مکن ای دوست که شیر است
با من تو بکن هر چه دلت خواست که موشم
🔺تا دغدغه مال حلال است در این سر
باید بزنی بلکه پی رزق نکوشم
🔺باید بزنی بر سر من تا به خود آیم
تا تکیه کنم در عوض کار به هوشم
🔺تا یاد بگیرم بخورم نان چپاول
تا خو کنم از خون دل خلق بنوشم
🔺یک دست بسم نیست دودستی بزنیدم
تنها من از این قوم، خطاکار و چموشم
🔺دستت چوبه بالا نرسد بر سر من زن
من یکسره در دسترسم،دستفروشم!
🔺سیلی بزن ای دست که من دستفروشم!
افتاده هم از پا و هم از جوش و خروشم
🔺در شهر کسی نیست خطرناک تر از من
باید بزنی سیلی جانانه به گوشم
🔺سیلی بزن ای دست که مأموری و معذور
آن قدر بزن تا نه رمق ماند و هوشم
🔺آن قدر بزن تا برم از یاد که فردا
باید چه کنم یا چه خورم یا چه بپوشم
🔺باید چه جوابی بدهم با زن و فرزند
هر شب چو بپرسند زمیزان فروشم
🔺هر روز بپرسند، از این بی سر و سامان
همسایه چرا مالک و من خانه به دوشم
🔺غارتگر اموال وطن را نزن ای دوست
چون اوست طلبکار و من آرام و خموشم
🔺او صاحب پول است و مقامات و کرامات
من بی کس و بی منصب و بی زادم و توشم
🔺پرونده او رو مکن ای دوست که شیر است
با من تو بکن هر چه دلت خواست که موشم
🔺تا دغدغه مال حلال است در این سر
باید بزنی بلکه پی رزق نکوشم
🔺باید بزنی بر سر من تا به خود آیم
تا تکیه کنم در عوض کار به هوشم
🔺تا یاد بگیرم بخورم نان چپاول
تا خو کنم از خون دل خلق بنوشم
🔺یک دست بسم نیست دودستی بزنیدم
تنها من از این قوم، خطاکار و چموشم
🔺دستت چوبه بالا نرسد بر سر من زن
من یکسره در دسترسم،دستفروشم!