...بنده های خوشتیپِ خدا

...بنده های خوشتیپِ خدا

یا اَیُّهَاالنَّبیُّ قُل لِاَزواجِکَ وَ بَناتِکَ...
ای پیامبر، به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که جلباب های( روسری ها) خویش را به خود نزدیک سازند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند، بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.

لوگوی دوستان
ملازمان حرم 313

http://uploadkon.ir/uploads/negargari.jpg

دلتنگم،

میخواهم خود را میانِ نقاشی بچه ها بیابم اما … بیش از پیش غرق میشوم در دنیایی که هنوز جایِ کار دارد.

تعجب دارد، هرچه میکنم باز هم سر کلاسِ سیره معصومین بحث حجاب راه می افتد.

هنوز هم طرح هایِ فرهنگی حوزه ام رنگ و بوی حیا دارد . . .  حتی وقتی موضوعش سیاسی باشد!

هنوز پایِ کتابِ فقه تمهیدیه ام دخترکی چادری میکشم و دور از چشم استاد تخیلاتم را طرح میزنم.

تمامی ندارد حتی وقتی برای بچه هایِ دارالقرآن میخواهم مثالِ قرآنی بیاورم از دخترکی میگویم که شیطان حجابش را ربوده است!

این دختــرک هرچــه دارد از غیرت نگــاهت بود کـــه حال، قاب هم سنگینی نگاهت را به دوش نمیکشد.

تو نیستی و هنوز ادامه دارد، فکر میکردم تو نباشی دنیایی نخواهد بود، آن روز کــه از سرِ شیطنت طرح میزدم و قاب میکردی!

تشویق هایِ مادر احساسم را نقش میداد و میگفتـــی حتی نقش هم احساسِ نور میطلبد.

آن روز کــه ساعت ها میکشیدم و باز از نو میکشیدمــ تا نقدهایت بر صفحــه بنشیند نمیدانستم روزی، لوحِ دیدگانم هرگز تو را نخواهد دید.

و دخترکی میانِ بوم هایِ نقاشی زلف یار میکشید

تو رخِ یار را نماندی کــه ” یار خداست” و آنکــه یار خواهد همرنگـــ یار خواهد شد.

اکـــنون

کنــآر یار آرمیده ای و من

اشکـــ هایم را گذاشتــه ام تا برایِ یوسفــ فاطمه (س) بریزم. میدانم اگــر بیاید یار هایِ دروغین شهر رنگـــ خواهند باخت و تو خوب دیرین من،

شاید … باز خواهی گشت؟

میخواهم انتقام بگیرم، از آنها کـــه خاطرت را رنجاندند ! میخواهم از رنگـــ ها انتقام بگیرم کـــه تمامِ دختران بزکــ کرده شهر رنگ ببازند،

شاید لبخندد ،دست هایت سهمِ خواب من شود… شاید . . .میدانم هنوز دیدگـــاهت با من است، و من ادامه خواهم داد …پدر . . .

دلنوشـــت:ܓ✿ این روزها بیشتر دلتنگِ پدر میشوم. شهادت امام صادق علیه السلام پدرِ  علم فقه و کلام امت اسلامی تسلیت باد.

عاشقانه نوشت: ܓ✿ زن، زندگیـست و مـرد، امنیت و چه خوب می شود وقتی مـردی تمامِ مردانگیش را خـرجِ امنیتِ زندگیـش کُند و چه زیبـا می شود وقتی زنی تمامِ زندگیش را خرجِ غرورِ امنیتش کُند …

عکس نوشت: وصیتنامه شهید .. ܓ✿

آقا نوشت: ܓ✿ آقـــا… قلمم به رقص افتاده روے کاغذ کاهــ ے َم… اما فقــط دور آه مے چرخد… بگمانم که دلــش تنــگ است… همین مے شود که… دست مے گذارم روی سینه و م ے خوانم : سلام آقاے مهربانم ! روزی م ے رسد که تمام جوارح‌م بــــه گناه اعتراف خواهند کـرد و تپـش‌هاے قلـب‌م بــه دوسـت داشـتن تــ♥ــو … “ ر ض ا “ … به زودی نایب الزیاره ام . . .

 

دختری از تبارِ غرور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">